1.کاش ماه رمضون یه آپشن بهش اضافه میشد و یه ساعت خواب محدود تعیین میکرد و میگفت اگه بیش از این ساعت خوابیدین یا حسش بهتون دست داد  باطل است روزتون :|

این بهار و خواب الودگیش بدبختمون کرد:|

2.هر موقع ماهی قرمزمونو میبینم یادم میره به گذشته ها

 زمان بچگی هر موقع ماهی عیدمون میمرد میبردم خاکش میکردم توی باغچه کلی خاک میریختم روش یه کوچولو هم اب میریختم بعدم یه علامت میذاشتم که گمش نکنم بعد ها و بعدش براش گریه میکردم:))

هر روزم نبش قبرش میکردم ببینم چه شکلی شده .

شخصی که الان تو اون خونه زندگی میکنه حاصل خیزی باغچش مدیون منه:))

3.رفتیم سر مزار پدربزرگ و مادر بزرگ  به خیال خودمون گلاب بردیم تا بریزیم رو قبرشون

همین که درشونو باز کردم و بوش به دماغم خورد متوجه شدم عرق نعناس:|

اولش مامانم گفت طوری نیس بریز 

گفتم زشته بابا.

بعدم رو کردم به عکس پدر بزرگ و گفتم ببخشیدا اینا براتون خوب نیس:|

پ.ن1

نمیدونم چرا حس کردم این نوشته رو یه نوجوان نوشته نه یه جوان بیست و چند ساله

پ.ن2

حلول ماه رمضان بر شما مبارک:)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها