دارم به این فکر میکنم کاش از همون بچگی خاطره نویسی میکردمثبت لحظات شیرین یاحتی نیمه شیرین:)

اگه نوشته بودم الان نوشتن یه خاطره از مشهد راحت تر بود برام

الان نمیدونم از چی بگماز کجای بهشتاز کدوم سفرم به بهشت

یعنی بهشت قشنگ و خوش حال و هواتر از این میخواد باشه؟!

قبل اولین سفرم به مشهد رو اصلا یادم نمیاد ارتباطم چطور بود با امام

اما دقیق تو اولین سفرم تو دلم یه معامله کردم باهاش خیلی طلبکار باهاش معامله کردمحتی  دستور دادم…معامله سنگینی نبود بچگی بود:)

از اونجا شد دوست صمیمی منهر بار رفتم فکر  میکردم تمام توجهش به منه!بالاخره دوست صمیمی من بود

بهترین کادو تولد عمر من از دوست صمیمیم بودوقتی روز تولدمو همه یادشون رفت و امام دعوتم کرد پیش خودش و حتی مهمون سراش:)

تا حالا یخ در بهشت رو تجربه کردین؟!

مشهد و حرم و گنید برفی^_^

بعد چند سال معامله ی من و دوست صمیمیم به هم ریخت ،ترسیدم خیلی ترسیدم

بخاطر لحظه شماری میکنم برم پیشش,و حرف بزنم باهاش از قرارموناز همه چیهواشو نفس بکشم و ببینم دوستم داره هنوز یا نه!

از شما هم دعوت میکنم یه خاطره خوشگل از سفرتونو ثبت کنین و بفرستینش واسه

 اسی جان:)

البته من خاطره منسجم و پشت سر همی یادم نبود بیشتر تلفیقی بود:))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها